بیست و نه ماهگی طلا خانوم
وقتی از سرکار میام و تفریحات روزمره ات با موهای مامانی باف یه روز تو ماشین بابایی بودی به یه آقا تو ماشین بغلی اخم کردی برای همه هم با اجرای نمایش تعریف می کردی ( اخم تدم ) فکر کنم کشتیش بنده خدارو با اون اخمت این قوطی اسمارتیس و از جام جم خریده بودیم برات که همه جا با خودت میبری و تعارف می کنی . عشقت اینه که دسته شو بکشی پایین تا یدونه اسمارتیس بیفته بعدم خودت که نمیخوری به زور میدی من بخورم . قندم نره بالا صلوات یدون...