تیدا در استخر ناوا

گل قشنگم بعد از یک ترم کلاس شنا بدلیل اینکه خاله ستاره مربی شنای دلفین ستاره به مسافرت رفت چهار هفته فاصله افتاد تا بگردم و یک کلاس خوب و معتبر دیگر پیدا کنم تا آموزش شنا ادامه پیدا کنه و وقفه نیفته .

البته هنوز کوچولویی و حرکات دست و پای شما هماهنگ نیست ولی جهت آشنایی وایجاد علاقه و انگیزه لازمه این آموزشها و کلاسها ادامه دار باشد تا نتیجه ای حاصل بشه . نباید با چند جلسه کلاس رفتن انتظار داشته باشیم دختر کوچولوی ما شنا بکنه و اگه نکرد مایوس نشیم .

تابستون امسال که خیلی دریا رفتیم و شما همش تو آب بودی میدونستم از اون بچه هایی نیستی که به زور باید با آب آشتی شون داد . در نتیجه تو کلاس شنا هم از اول ذوق و شوق فراوان نشون دادی . شاید اقتضای سن شماست که هنوز دستورات آموزشی رو انجام نمیدی . بهرحال سعی میکنم به خودم مسلط باشم و در صورت انجام ندادن آموزشها نا امید نشم . همین که تو محیط باشی بعدها اثر خودشو نشون میده .

بعد از انجام تحقیقات محلی و اینترنتی استخر ناوا شهرک غرب را پسندیدم چون شنیدم که جهت تصفیه آب علاوه بر کلر از ازن هم استفاده می کنند و دیگه اینکه از نظر بهداشت محیط استخر  تمیزی  بود و شاگردان قدیمی راضی بودن . این بود که از پنج شنبه 93/11/2 در کلاسهای شنای مادر و کودک ثبت نام کردیم . از مجموعه ورزشی ناوا هم خیلی راضی بودم  امکاناتش، مسیرش، جای پارکش، و مهمتر از همه برخورد محترمانه و مودبانه مربی ها و پرسنل . مربی شما نسترن جون هم به کارش وارده و هم ارتباط خوبی با بچه ها برقرار می کنه .

چند تا از تمرینهامون هم این بود که اول از همه باید کودک رو با دوتا دستمون از زیر بغلهاش می گرفتیم و می رفتیم عروسکهای پلاستیکی رو از یک سمت استخر به سمت دیگه می بردیم،   دیگه اینکه فوت کردن تو آب رو تمرین کردن، بعد باید نی نی ها می نشستند لب استخر و می پریدن تو بغل مامانها، که تیدا عاشق پریدن تو آب است و پشت سر هم  خودش رو از لبه استخر پرت می کرد تو بغل من، و بعد از اون هم یک سرسره کوچولو کنار استخر بود که نی نی ها باید ازش سر می خوردن و وارد آب می شدن ، و به پشت می خوابیدن در حالیکه مامانا تو گوششون لالایی می خونن .

این کلاس برای خودمم نشاط آوره و هیچ کدوممون خسته نمی شیم . خصوصا اینکه بعد از شنا می تونیم نیم ساعتی هم تو جکوزی ریلکس کنیم و با مامانای دیگه تبادل نظر کنیم .

اینجا دیگه هیچ عجله ای برای زود دوش گرفتن و سریع ترک کردن استخر نداریم .کلا آرامشه از پیدا کردن جای پارک گرفته تا آخرش .

تو راه برگشتم با خوراکیهایی که مامانی برامون گذاشته از خودمون پذیرایی می کنیم . برشهای میوه و تخم مرغ آب پز .

ترم پیش که  مامانی با کلی امکانات و خوراکی تمام  ترم را با ما می آمد کلاس ( بدلیل اینکه کلاس روز چهارشنبه بود و مامانی و بابایی شما رو میاوردن تا من از سر کارم خودمو برسونم ) انقدر عادت کرده بودی که روزهای دیگه تا می نشستیم تو ماشین می گفتی تخم مرغ می خوام . حالا بریم سراغ عکسا

قبل از کلاس در حال آماده شدن و ژستهای ویکتوریا سیکرتی

اگه چشم از تلویزیون برداری مانکن خوبی میشی

نگفتم

بابام جان دوربینو نیگا کن

و خنده زوری

بعد از شنا که کافیه این آب پاشه دستت باشه اونوقت هم با عکاس همکاری میکنی هم راحت زیر دوش میری

عشق منه این عکسا

دو تا مجسمه شیر جلوی در ورودی هست که هر دفعه می خواهیم  وارد یا خارج بشیم میگی با شیرها عتس درفتم