بیست و نه ماهگی طلا خانوم
وقتی از سرکار میام و تفریحات روزمره ات
با موهای مامانی باف
یه روز تو ماشین بابایی بودی به یه آقا تو ماشین بغلی اخم کردی برای همه هم با اجرای نمایش تعریف می کردی ( اخم تدم )
فکر کنم کشتیش بنده خدارو با اون اخمت
این قوطی اسمارتیس و از جام جم خریده بودیم برات که همه جا با خودت میبری و تعارف می کنی . عشقت اینه که دسته شو بکشی پایین تا یدونه اسمارتیس بیفته بعدم خودت که نمیخوری به زور میدی من بخورم . قندم نره بالا صلوات
یدونه هم فقط محض دلخوشی ام اند ام میذاری دهنت فوری هم میگی عکس بگیر ( عتس بدیر )
اینم یه روز که پست جدید گذاشته بودم و هشت نفر آنلاین بودن
و عکس سلفی گرفتن شما
مدادشمعی هارو برای نصف کردنشون دوست داری و رنگ انگشتی و خمیر بازی رو خیلی زیاد
و اما دیگه خودت برای خودت و من لاک میزنی . خدا به داد خونه زندگی برسه
نقاشی نقاشی بغیر از خورشید و ماه و ستاره و عروس و داماد بقیه شو خودت کشیدی
اینو گفتی آدمه
قربون ماهی کشیدنت . عاشق اون گردی کشیدنتم که انگار عین بادکنک یه گره بهش میزنی تا گردیت وا نشه .
خونه مامانیو جاروبرقی کشیدی دست دختر تمیز و زحمتکشم درد نکنه .
راستی اون گوریله رو یه بار بابا از بوشهر آورده بود برای شما به منم گفته بود عروسک گرفتم وقتی از پشتش درآورد و نشونت داد چند قدم رفتی عقب و با ترس نگاش میکردی در ضمن صدای فریاد گوریل هم ازش در میومد .
خلاصه اینم وقتی بابا برای دخترش عروسک می خره
سوغاتی بابا از بندرعباس که من پیشنهاد داده بودم کامیون و تفنگ بیاره تا اسباب بازی های پسرونه هم داشته باشی و همش نشه خاله بازی . ولی این کامیونه عایا
ولی تفنگه رو هستم
اینم برای من آورده بود
مبارکمون باشه
وقتایی که لجبازی می کنی و مثلا قهر می کنی یا اینجوری میشی یا رو زمین میخوابی
تو ماشینم میری کف ماشین میشینی
گاها دیده شده همونجوری خوابت برده . آخییییی عزیزم
شنبه 93/11/18 اصلا داخل موسسه بادبادک نمیومدی هنوزم کلاس قبلیتو دوست داری همش میگفتی بریم کلاس رنگارنگ من تلاس نمیام . نمیدونم چرا به اونجا میگی رنگارنگ شاید بخاطر اینکه اونجا بیشتر نقاشی می کشیدین و کاردستی درست می کردین . بعد از اینکه به زور بردمت تو حالا سر کلاس نمیرفتی پشت در کلاس وایسادیم و گوش کردیم تا در باز میشد با دیدن عمو هادی جیغ میزدی و گریه می کردی . خلاصه به توصیه گلاره جونو عمو هادی منم اصرار نکردمو همون بیرون کلاس نشستیم و کتاب خوندیم و شما رو مبلا ملق میزدی
بقول گلاره جون الان میخواد بگه حرف حرف منه و نباید زورش کرد . قیافه حاکی از خودمختاریتو نیگا
خیلی خودمو کنترل کردمو سعی کردم آرام باشم ولی خوب دلم میسوزه این همه پول دادم تازه جلسه پیشم دوبار الکی الکی سر کلاس گریه کردی . تو کلاس شنا هم همکاری نمیکنی همش گریه می کنی . اصلا نمیخوام ناامیدبشم و بگم دیگه ترم بعد ثبت نامش نمیکنم چون میدونم اونجوری هم تو خونه حوصله ات سر میره . بعضی وقتا دیوونم می کنی خصوصا تو استخر که هستیم و تنها بچه ای که گریه میکنه شمایی و هیچ پیشرفتی نکردی .
نیگا این یعنی چی آخه
وقتی خیالت راحت شد تو کلاس نمیریم ببین چه جوری نیشت باز شد
به هر حال تا پایان کلاس موندیم بیرون وبچه ها آخرش اومدن پیشت یکی بهت پاستیل داد یکی شعر خوند و این شد یه جرقه که بفهمم از دفعه بعد چه باید بکنم حالا فهمیدم
پاستیل ، خوراکی ، کتاب و مهمتر از همه اینکه یکم زودتر باید بیایم تا با بچه ها سرگرم بشی و با اونا بیای تو کلاس .
دینگ دینگ