نمایش عروسکی سوپ سنگ و خرید عید
93/11/16 فرهنگسرای ابن سینا شهرک غرب منو شما و مامانی رفتیم تئاتر بابا هم رفته ماموریت تیدا محو تماشا و گاهی هم می رقصیدی . دادمت بغل آقا مرغه (آخه مرد بود ) تا یک عکس بگیرم دیدم صورتت داره قرمز میشه و یکدفعه زدی زیر گریه . عزیزم مرغ که ترس نداره هر چند با اون عینکش منم می ترسم ازش . بعدشم سه تایی رفتیم فروشگاه دبنهامز و خرید لباس عید شما هم انجام شد مبارکت باشه عزیزم . توی فروشگاه هرکاری ...