شهربازی ژوپیتر کورش
93/11/20
این هفته بابا ماموریت بود و من و شما و مامانی رفتیم ددر . اول یکم تو پاساژ کوروش گشتیم و خرید کردیم که البته مثل همیشه خرید برای دختر گلم بود . بعد هم سرزمین عجایب و دخملی من که ازاین بازی به اون بازی می دویدی و تا همه بازی هارو سوار نشدی رضایت ندادی بریم .
داخل تونل و تا تونسته بودن ترسناک ساخته بودن
بازی جدید می دیدی بدو بدو میرفتی تو بعد می دیدی من نیومدم برمی گشتی می گفتی بیا
ملوان کوچولو
این یکی بنام شما به کام مامان بود دستتو گرفته بودم تق تق میزدم تو سر قورباغه ها خوب قدت نمیرسید عزیزم می خواستم کمکت کنم آخرش عصبانی شدی گفتی بده به من
لیزر شو بازی
بازی آخری که واقعا قدت نمیرسید خودم بازی کردم تا یه خورده کارت جایزه بگیرم برات
اینم یه موبایل اسباب بازی که خودت انتخاب کردی و جایزه گرفتیم .
انقدر ازش خوشت اومده بود که تمام مدت در گوشت بود و بلند بلند حرف میزدی .
عاشق پله برقی بازی
تو فروشگاه هلو کیتی که غوغا کردی انقدر بامزه به بابا زنگ میزدی و صحبت می کردی سر مغازه دارها هم گرم شده بود و می خندیدن
از مغازه اومدیم بیرون هم چنان داشتی مکالمه تلفنی می کردی
سرانجام ساعت یازده شب برگشتیم خونه
خیلی بهمون خوش گذشت گلم شما هم حسابی کیف کردی .