دیزین بهمن 93
پنج شنبه و جمعه 24و93/11/23
تعطیلات 22 بهمن تصمیم گرفتیم با دایی و خانمش و عمو بریم دیزین تا هم شما که تا حالا برف رو از نزدیک لمس نکرده بودی برف ببینی هم خودم که امسال زمستون برف ندیدم . صبح پنج شنبه راه افتادیم وقتی رسیدیم برف میومد اول رفتیم هتل دیزین دوتا اتاق کنار هم (که یه در وسطشون بود) گرفتیم و وسایلمونو گذاشتیم و برگشتیم بیرون برف بازی بعلت اینکه برف و مه زیاد بود پیست بسته بود و بچه ها نتونستن اسکی کنن در نتیجه امروز به برف بازی گذشت . دیدن هیجان شما و اولین لمس برف خیلی لذت بخش بود انگار یه عمر برف بازی کرده بودی دستکشاتو در میاوردی تا با دست برف برداری بعد از چند دقیقه گفتی یخ کردم .
پله بازی تو هتل
شب رفتیم سالن بیلیارد و با آموزشهای بابا و عمو و دایی شما به این ورزش هم تسلط کامل پیدا کردی
و تیدا کوچکترین بیلیارد باز جهان
دیر وقت که دیگه همه خسته و گرسنه شده بودن می خواستیم بریم بار هتل دیزین 2 شام بخوریم . کل مسیر یخ زده رو دویدیمو شما رو شونه بابا نشسته بودی . از دم هتل تا هتل 2 فیلم سلفی گرفتیم از دویدن دسته جمعی و خوش گذشت همش می ترسیدم بابا سر بخوره و با هم بیفتین زمین . که خدا رو شکر سالم رسیدیم .
باز هم پله بازی و من از ترس افتادن و گم شدن پا به پای شما پله بازی کردم .
جمعه صبح هوا عالی و با تله کابین رفتیم قله . استایلت منو کشته
کوچکترین اسکی باز جهان در صف تله
با رفتن بقیه برای اسکی کردن بازهم من موندم و شما که اینور و اونور می رفتی و برف نرم و زیر پاهات تجربه می کردی .
رفتیم توی رستوران تا گرم بشیم و یه چیزی بخوریم و دوباره بازی
خانم خوشگله اینجا وسط پیسته ها خیلی شیک داری قدم می زنی
اسکی بازا ازکنارت رد می شدن و شما کاملا ریلکس و گاهی تند تند می رفتی . منم جلوی شما ایستادم و عقب عقب می رفتم که مبادا سرعت بگیری و یه وقت قل بخوری .
جای پامو تو برف می بینی .
مراسم اهدای جوایز بچه ها توسط چندتا از هنرمندان
اینجام که بدو بدو دنبال هاپوها . سعی کرده ام از سگ و گربه نترسونمت . ولی وقتی میری تا نزدیکشون خودم می ترسم .
راستش یه جایی دیگه خسته شدم و با هم رفتیم سوار تله شدیم که بریم پایین .
و شما محو تماشای کوه های پر از برف و عظمت خدا.