تیداتیدا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

برای دخترم تیدا

یکسال و یکماهگی گل نازم

1392/7/22 9:21
نویسنده : مامان
999 بازدید
اشتراک گذاری

تیدای مامان عشق مامان نمیدونی دیدن تلاشات برای اولین قدمها چه سروصدا و هیجانی تو خونه برپا کرده من و بابایی جیغ و هورا و خنده و دیگه نمیدونیم خوشگل خانممون را چه جوری از شدت خوشحالیمون  مطلع کنیم . اینروزا اولین قدمهاتو بر میداری و ما باعشقو لذت آرزو میکنیم همه قدمهاتو با موفقیت برداری .

از چند روز مانده به تولدت دو سه قدم دو سه قدم شروع کردی و در طول این یک ماه هر روز بر تعداد قدمهات اضافه شد تا الان که دیگه چهار دست وپا رفتنو افت میدونی وبرعکس چند روز پیش که هنوز سرعت رو توی چهار دست وپا رفتن میدونستی حالا فقط وقتایی که حواست نیست چهار دست وپا میری و تا یادت میافته سریع بلند میشی راه میافتی . جالب اینکه هنوز تعادلتو یاد نگرفته بودی چه جوری حفظ کنی اونوقت هر چی اجسام بزرگتر از خودتو برمیداشتی و یاعلی . به بابا میگفتم این موشه حتماباید یه جارو هم به دمبش ببنده . خلاصه بالشو کشون کشون میبردی و دبه ماست هم مورد علاقه اته . همچین دسته دبه ماستو میگیری وبلند میشی راه میافتی (البته کلی از خرت و پرتاتم میریزی داخلش ) که بابا میگفت انگار این اولین کیف دستی دخترمه و ازت عکس هم گرفته تا نشون این دختر قرتی بده .

مرواریدای خوشگلت الان چهارتا کوچولو هستن سه تا پایین و یک دندان جلو بالا سمت چپ وسمت راستی هم توک زده و همین روزاست که خودنمایی کنه. فکر کنم خرگوشکم با اون دندونای فاصله دارش خیلی با مزه میشه .

کلاغ پر بازی رو دوست داری و دوتا انگشتتو میذاری زمینو میگی پ (بافتحه )و دفعه دوم شروع میکنی دست زدن تا برات بخونیم مثلا ببعی که پر نداره باباش خبر نداره.یکی که میپره دومی حتما باید نپره .

چشم چشم دو ابرو هم دوست داری . موقع شیر خوردن که برات میخونم باگوشه لبت لبخند میزنی و گوشمو میگیری . تا میگم چشم چشم یا انگشتتو میکنی تو چشم یا تو گوشم به موهاش نشه فراموشم که میرسیم موهامو دست میکشی .

اینروزا نمیدونم چرا آپون گفتنتو فراموش کردی و همه آپونا تبدیل شدن به قون قون .دلم برای آپون تنگ میشه .

دامنه لغاتت زیاد نشده فقط گاهی شروع میکنی با خودت حرف زدن پشت سرهم مثلا هزار بار دددددد

ا(بافتحه )=الو - به (بافتحه )=هرچیز خوردنی شامل شیرهم میشه - اه (بافتحه ) = وقتی به جایی میخوری دردت میگیره و همچنین وقتی پمپرزتو عوض میکنم و شما حتما باید ببینی چیکار کردی - آب= همه نوشیدنیها حتی دوغ و چای - مامان و بابا - دا = دایی - دد(با فتحه ) = وقتی مانتو یا روسری دستم میبینی .

راستی همه لباسای من و بابا رو میشناسی . البته از هشت نه ماهگی هر جا لباسامونو میدیدی میگفتی مامان یا بابا و مامان بزرگ تعریف میکنه وقتی میرفتم سر کار اگه لباسامو میدیدی همونجور چهاردست وپا و با گریه شدید دنبال خودت میکشوندی می آوردی و میگفتی مامان . آخ که چقدر کباب میشدم ولی منو ببخش . از سر کار که میام با عشق وذوق عجیبی میپری بغلم و اولین کاری که میکنی مانتو یامقنعه مو میکشی و میگی به . تورو خدا منو ببخش .

چندروز پیش جلوی ماشین لباسشویی ایستاده بودی دیدم داری داد میزنی بابا بابا اومدم نگاه کردم دیدم یکی از شلوارای بابا رو توش دیدی تازه اونم قسمت آستریش معلوم بود ماشاءاله به هوش گلکم .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)